نتایج جستجوی عبارت «مرکز آموزش کازرون» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید غلامرضا امینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید غلامرضا امینی »
در بیستمین روز از شهریور سال 1346 میان خانواده‌ای مؤمن و متعهد در روستای معدنویه (از توابع شهرستان داراب) چشمان پرفروغ مسافری مهربان به جهان گشوده شد و به همراه خود دنیایی از طراوت و شادابی را به ارمغان آورد. دوران کودکی را در روستای آبنارک شهرستان داراب و دوران نوجوانی را در روستای چاه‌علی از دهستان هرگان شهرستان نی‌ریز پشت سر گذاشت. شش ساله بود که راهی مدرسه شد و به کسب علم و دانش پرداخت. آن...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسین دمیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
آفتاب ۱۳۴۵/۴/۱ طلوع کرده و نسیم سحری وزیدن گرفته بود که نغمه زندگی را حاج حسین دمیری در روستای چاه‌سرخ نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین آغاز کرد. دست‌های مهربان مادر نوازشگر او گردید و کم‌کم در بین کودکان سری ازسرها شد. از کودکی بسیار چالاک و باشهامت بود. در شش‌سالگی راهی دبستان دهقان شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد. سپس به دلیل عدم دسترسی به مدرسه راهنمایی، مجبور به ترک تحصیل شد. همدوش پدر در...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید محمدرضا مستوری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد محمدرضا مستوري »
محمدرضا لاله‌ای بود که در سرزمین اسلامی‌مان شکفت و خون پاک و مطهرش، پهن‌دشت وسیع و گلگون جبهه‌های نور، در شرق دجله را عطرآگین ساخت. هم او که در شب بیستم شهریورماه ۱۳۴۶ در شهرستان استهبان پا به عرصه وجود نهاد. کودکی را در دامن خانواده‌ای مهربان و در محیطی که عشق و علاقه به قرآن در آن بروز و ظهور یافته بود، پرورش یافت. قبل از آنکه راهی دبستان شود، به همراه خانواده خود، بار مهاجرت را...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید منصور مظفری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سخن از پرستوی مهاجری است که فصل پرواز را دریافت و عاشقانه تا بی‌کرانه آسمان پر گشود و بال در بال فرشتگان پیچید و محو تماشای رخ یار شد. اولین روز بهمن‌ماه سال ۱۳۴۰ مصادف است با روز تولد مولودی که در آینده‌ای نه‌چندان دور، با خون خود درخت برومند اسلام را آبیاری کرد. منصور، در کانون گرم خانواده‌ای که مملو از عشق به قرآن و اسلام بود پرورش یافت. هفتمین بهار زندگی را پشت سر گذاشته بود که در...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید صفر رحیمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد صفر رحيمي »
گاهی دل‌بستگی‌های دنیایی وجود آدمی را بسان کویر خشک می‌کند. شهید با گذشتن از جان خود، با بارش باران سرخ، طراوت سبز بهار را در کویر تن به نمایش می‌گذارد و آن را در منظر تماشای ملائکه قرار می‌دهد. صفر رحیمی یکی از بهار دلانی است که در اول شهریور سال ۱۳۴۳ در روستای قطرویه از توابع نی‌ریز در میان خانواده‌ای مذهبی و باایمان متولد شد. دوران طفولیت را در کوچه‌باغ‌های روستا و در کنار پدر و مادر...
شهدا سال 61 -زندگینامه محمود رعیتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمود رعيتي »
سخن از شانزده جوانی است که به قاسم بن الحسن(ع) اقتدا نمود و در ماه مبارک رمضان با لبهایی تشنه و تنی زخمی از خدنگ دشمن جان برسر عشق گذاشت. از محمود رعیتی که در شهریور ماه سال 1345 در خانواده‌ای متدین، مذهبی و کشاورز در روستای دهمورد از توابع آباده طشک دیده به جهان گشود. در فضای پر از معنویت روستا روزها را یکی پس از دیگری سپری کرد و برای کسب معرفت راهی دبستان سحاب شد....
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید حسین پذیرا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنان که حسین (ع) را الگوی خود برای زیستن انتخاب کردند، در مردن هم به وی اقتدا نمودند. آری! هر کس که با حریت زندگی کند، بی‌شک مزد شهادت را نیز خواهد گرفت. از جمع آزادگان این دنیای خاکی می‌توان حسین پذیرا را بشمار آورد. هم او که در اول شهریورماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان نی‌ریز، در خانواده‌ای باایمان و متدین چشم به جهان گشود. مادر که نام حسین را برای کودک خود انتخاب کرده بود، با شیر...
زندگینامه آزاده محمد مقنی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
محمد مقنی‌زاده در سال 1346 در شهرستان نی‌ریز متولد شد. سال اول و دوم دبستان را در مدرسه فرهمندی شهرستان نی‌ریز پشت سر گذاشت. بعد از ترک تحصیل تا قبل از خدمت نظام وظیفه به کارگری مشغول بوده و از این طریق زندگی خود را اداره‌ می‌کرد. ‌ بعد از سن 18 سالگی از طرف ارتش جمهوری اسلامی ایران برای خدمت نظام وظیفه فراخوانده شد. بعد از طی دوره آموزش نظامی‌ در تاریخ 18/4/1365 به جبهه‌های نبرد حق...
حالت تهوع و کلاه آهنی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یکی از روزهایی که گردان کمیل برای انجام تمرینات هلی‌برد در اصفهان مشغول آموزش نظامی بود، 14 نفر از بچه‌‌ها را برای انجام عملیات سوار بالگرد می‌کنند. در ضمن پرواز یکی از آنها دچار حالت تهوع و استفراغ می‌شود‌. کمک خلبان بالگرد متوجه موضوع شده و کلاه آهنی یکی از برادران دیگر را بر می‌دارد و در مقابل وی می‌گیرد. ایشان نیز ‌استفراغ خود را به داخل آن کلاه میریزد. بچه‌ها از این موضوع به خنده می افتند...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید قاسم صالح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد قاسم صالح »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند چنین پرنده شدند و ز دسترس رفتند یک گلدان شمعدانی، یک جانماز تبرک شده و مهری که جای پیشانی تو روی آن بود هنوز توی خانه است؛ هرروز شمعدانی را آب می‌دهم، جانماز را پهن می‌کنم و پیشانیم را جای پیشانی تو، روی مهری که خاکش، خاک کربلاست می‌گذارم ولی نمی‌توانم مثل تو باشم، از نماز تا شهادت که می‌گویند کوتاه است، تو خوب راهت را پیدا کردی. راه‌یافته شهید، قاسم صالح...